یک ایستگاه پلیس و یک ایستگاه آتش نشانی در مجاورت یکدیگر در مبارزه با جنایت و آتش سوزی در وحشیانه ترین و غم انگیزترین موارد همکاری می کنند.
ستوان سابق . کانگ دو یونگ به عنوان یک قهرمان ملی مورد احترام جامعه است. او یک تماس تلفنی مرموز در مورد بمبی که در یک استادیوم فوتبال کار گذاشته شده بود دریافت می کند که وقتی صدای جمعیت به دسی بل مشخصی برسد منفجر می شود. پس از یک نجات قهرمانانه، تروریست ها همسر و دختر دو یونگ را هدف قرار می دهند و ...
یک پلیس مخفی که خود را به عنوانی زندانی جا زده، سعی میکند به یک زندانی که کنترل زندان و یک سندیکای جرم و جنایت را در دست دارد، نزدیک شود و...
کیم جونگ دائه و بیک یانگ جی هر دو پدر و مادر خود را از دست داده بودند و برادر قسم خورده هم شدند. آنها در یئونگ دونگ مستقر شدند تا با جمع کردن زباله ها امرار معاش کنند و به حیات خود ادامه دهند. وقتی از آن ها خواسته شد که مکان یئونگ دانگ را ترک کنند و همه نقل مکان کنند، این دو از هم جدا شدند. پس از گذشت 3 سال یکدیگر را ملاقت می کنند و هر دو در دو گروه گانگستر قرار می گیرند و مورد سوء استفاده دیگر گروه ها قرار می گیرند...
یک دختر نوجوان پس از اینکه پدربزرگش او را مجبور به ازدواج با مردی بیست و چند ساله می کند، سعی می کند به زندگی عادی اجتماعی و مدرسه ای خود ادامه دهد...
"می نا" دانش آموزی است که با مادر خود زندگی کرده و رویای داشتن یک دوست پسر خوب را در سر دارد. اما آیا مردی می تواند با معیارهای او به عنوان مرد ایده آلش مطابقت داشته باشد؟
