یک پسر و یک دختر نوجوان به این فکر می افتند که با خودرو یک سفر جاده‌ای را شروع کنند و به سواحل کالیفرنیا بروند تا از فانوس دریایی آن عکس‌برداری کنند …...
در یک دبیرستان، دانش آموزان با عقاید مختلف کلوپی را تشکیل داده و در آن تجربیات و احساسات خود را با هم به اشتراک می گذارند...
"بی دست و پا" در مورد حوادث خاص در سال های شکل گیری ماست که گاهی اوقات ما را بهترین و گاهی بدترین نشان می دهد این سریال حول نوجوان پانزده ساله " جنا همیلتون " می گردد کسی که مثله خیلی ها احساس میکند در بین همسالان خودش دیده نمی شود و با نا امیدی می خواهد جایگاهش را پیدا کند چیزی که در این روزگار و این سن واقعا سخت هست روزگاری که در آن پیدا کردن جایگاه یعنی خاص و انگشت نما بودن و بد بختانه دیده شدن جنا درست بعد از تصادف آن که باعث شکستنه شدن دستش و زدن برچسب نه چندان جالبی به آن شد اتفاق افتاد و در حالیکه شایعات تصادفش می توانست بدترین کابوس زندگیش شود جنا تصمیم میگیرد از این اتفاق برای پیشرفت زندگیش استفاده کند
یوهانا جو میچل دخترک ۱۷ ساله شیطانی است که با پدر خود زندگی می کند و سعی دارد در یک مسابقه رالی شرکت کند...
ميچي "دمي لواتو" به همراه مادرش به کمپ تابستاني آمده اند ، ميچي که در تابستان سال قبل توانسته بود با اجراي زيبايش خود را به شين "جو جوناس" نشان دهد در اين تابستان آنها دوستان نزديکتري به هم شده اند. کمپ راک اين تابستان با ميزباني (برادران جوناس) شين "جو" جيسون "کوين" و نيت "نيک " شکل گرفته و گروه هاي بسيار حرفه اي و بيشتري به کمپ آمده و رقابت تنگاتنگي براي عنوان بهترين گروه صورت گرفته ، ميچي نيز در اين تابستان با آهنگ هاي جديد و زيبايي به کمپ آمده...
در یک اردوگاه موسیقی که برای نوجوانان با استعداد دایر شده است، یکی از معروف ترین آنها صدای آواز خواندن دختری را می شنود و تصمیم میگیرد صدا را دنبال کند تا بفهمد آن صدا متعلق به کدام یک از استعدادهای اردوگاه است. چیزی که او نمی داند، این است که آن دختر کارگر آشپزخانه‌ی آنجا می باشد و...
داستان در مورد یک پزشک مشهور است که چیزی از روابط اجتماعی نمی داند. او مریض ها را به خاطر پیشرفت دانش پزشکی (خودش) درمان میکند و اصلا به خوب شدن مریض اهمیت نمیدهد...
