گروهی گردشگر که عازم سفری از طریق حومه‌ی هلند می باشد سر راه خود موجب بیدار شدن یک اهریمن مرموز می شوند و...
سیلویا و ادی در آمستردام زندگی خوب و خوشی دارند. آنها دارای دو فرزند هستد. ادی با کار و کاسبی ای که در فروش مواد بدست آورده وضع مالی خانواده را سروسامان داده است. ولی پس از حمله ی ناگهانی پلیس ها همه چیز تغییر می کند و سیلویا تصمیم میگرد که محل زندگیشان را ترک کند ولی ادی که می داند اطلاعات زیادی که سیلویا دارد می تواند خطرناک باشد مانع رفتن او می شود...
یک مرد، دو فرزند و همسرش بعلاوه دوستش و دختر دوستش را به پیاده روی درون جنگل میبرد. پس کلی گشتن به دنبال یک منطقه خوب برای کمپ زدن، او نقطه ای عالی کنار یک استخر پیدا میکند. نیمه شب که فرا میرسد دوست آن مرد برای فرزندانش یک داستان وحشتناک درباره ارواح تعریف میکند...
