یک مامور مبارزه با مواد مخدر پیشنهادی برای تفنگدار سابق "تیم کرنی" برای نجات از محکومیتش ارائه می کند.او باید خود را به جای "بابی زد" یکی از قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر که کشته شده جا زده و با یک گروگان معاوضه شود.اما مبادله به خوبی پیش نمی رود و...
نیک و سوزان که به تازگی ازدواج کرده اند تصمیم می گیرند باری شروع یک زندگی عالی به حومه شهر بوند. آنها ایده های خود را برای ساختن خانه ی رویاهایشان با یک پیمانکار در میان میگذارند و...
عده‌ای از کارآموزان گارد ملی، در آخرین روز تمرین‌شان در بیابان، در نبردی علیه انسان‌هایی هیولا مانند قرار می گیرند.
داستان فیلم در مورد به قتل رسیدن سناتور آمریکایی «رابرت اف. کندی» صبح هنگام ۶ ژوئن ۱۹۶۸، در هتلی در لس آنجلس، و هیمنطور درباره زندگی ۲۲ نفر دیگری که در این هتل اقامت داشته اند می باشد...
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...
سواف برای فرار از زندگی شوربختانه اش تصمیم می گیرد به ارتش بپیوندد. با شروع جنگ خلیج او به همراه سربازان دیگر بعنوان دفاع از صحرا به عربستان صعودی فرستاده می شود. او به همراه هزاران سرباز دیگر که نه دشمن را می شناسند و نه از دلیل حضور خود در آنجا مطلع هستند در میان صحرا انتظار رویارویی با دشمن را می کشند...
لوک ویلسون نقش یک شریک خوش قلب را بازی می کند که در یک هتل بازنشستگان شغلی پیدا می کند. سه تن از ساکنان مسن به او کمک می کنند تا دوستش را به دست آورد، زیرا او به آنها کمک می کند تا با فساد هتل مبارزه کنند...
يک هواپيماي باري - مسافري مجبور به فرود اضطراري در صحرا مي شود و بازماندگان سانحه مي کوشند تا راهي براي نجات پيدا کنند...
پزشکي به نام «جو دارو» (کاستنر)، عزادار مرگ همسرش، «اميلي» (تامپسن) است که در امريکاي جنوبي کمک هاي پزشکي مردم نيازمند را تأمين مي کرده و در تصادف اتوبوسي درگذشته است. موقع سرکشي به بخش اطفال «جو» احساس مي کند که «اميلي» از تجربه ي بين مرگ و زندگي بيماران علاج ناپذيرش استفاده مي کند تا با او ارتباط برقرار کند...
دکتر "دولیتل" (Eddie Murphy) باید جنگل و زندگی یک خرس را نجات دهد...
