در آینده ای نزدیک که زمین با کمبود آب مواجه است ، فرانک مولینا، یک روزنامه نگار سرسخت، باید برای حل یک قتل وحشتناک با شیاطین خود روبرو شود. او در طول تحقیقات خود متوجه می شود که در اعماق یک شهر تاریک همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست...
کارآگاهی که مشکل شنوایی دارد و شاهد ناشنوا که قتل را دیده است، مجبورند برای نجات خود به هم کمک کنند. آنها در یک ساختمان متروکه محاصره شدهاند و قاتلانی که صداهایشان را نمیشنوند، به آنها نزدیک میشوند.
زنی جوان به همراه دو همراهش، پس از وقوع حادثهای مرگبار در دل دریای بیکران، سرگردان مانده و توسط ناخدای یک کشتی ماهیگیری نجات مییابند؛ غافل از آنکه این کشتی رازی هولناک را در خود نهفته دارد.