زنى شهرى ( ليوينگستن ) كه براى تعطيلات به روستا آمده، مرد دهقان متأهلى ( اوبراين ) را اغوا میکند و سپس مى كوشد او را به كشتن همسرش ( گينور ) و آمدن به شهر تشويق كند.
تبهکاری که در حال فرار است در سیرکی مخفی می شود. او تلاش می کند دختر بزرگ سیرک را به هر قیمتی به دست بیاورد...
دو مرد جوان، یکی ثروتمند و یکی از طبقه متوسط که عاشق زنی مشترک هستند تبدیل به خلبانان هواپیمای جنگی در جنگ جهانی اول می شوند...
پسر یک مرد ثروتنمد زمانی که جنگ جهانی اول آغاز می شود از بیکاری در می آید و به ارتش آمریکا می پیوندد. وی به فرانسه اعزام می شود، همچنین او عاشق دختری هم می باشد...
"هارولد لمب" می خواهد به کالج برود و از این امر بسیار هیجان زده است.او روشی مخصوص برای معرفی خود در نظر دارد که در یک فیلم مشاهده کرده است.اما با وارد شدن به دانشگاه او مورد هجوم تمسخرهای دیگران قرار می گیرد.اما با کمک تنها دوستش "پگی" او تلاش می کند به محبوبیت دست یابد...
"جیمی شنون" در آستانه ورشکستگی قرار دارد اما وکیل پدربزرگش اعلام می کند ارثیه ای هفت میلیون دلاری برای او به جای گذاشته است. برای بدست آوردن پول او باید تا 7 عصر بیست و هفتمین تولدش ازدواج کند...
دو نفر ثروتمند که به شدت فاسد و خوش گذران می باشند نا خواسته در یک کشتی مسافرتی گیر می کنند...
« باستر » ( کیتن )، آپاراتچى و نظافتچى سینماى محله ،مشتاق است که با رموز کارآگاهى آشنا شود. در حالى که میکوشد تا دل محبوبه اش ( مگوایر ) را نیز به دست بیاورد...
یک سارق عاشق دختر خلیفه بغداد می شود.خلیفه دخترش را به کسی می دهد که کمیابترین گنجینه را برایش بیاورد.او وارد سفری جادویی می شود که برای ناشناخته است.از طرفی با خواستگار دیگری،شاهزادی مغول باید مبازه کند...
زوجی جوان که در همسایگی هم در یک آپارتمان زندگی می کنند، برخلاف خواسته خانواده هایشان هر کاری می کنند تا با هم باشند...
