یک خودروی مشکی و براق مرموز در شهر کوچک یوتا هرکس که سر راهش بیاید را به وحشت می اندازد و به نظر میرسد تنها کسی که میتواند جلوی او را بگیرد و این تهدید را برطرف کند، کلانتر محلی شهر می باشد...
"پینکی" نوجوانی شلخته است که شروع به کار در چشمه ای آب گرم واقع در صحرای کالیفرنیا می کند. او وقتی با سرپرست خود "میلی" هم اتاقی می شود کم کم شروع به علاقه مند شدن به او می کند...
"رز" پس از تصادف با موتور سیکلت تحت عمل جراجی پلاستیک قرار می گیرد.اما پس از عمل او علاقه زیادی به خوردن خون پیدا می کند.قربانیان او به مرور زیاد شده و شهر را وارد آشوب می کند...
دو پارتیزان شوروی از گروه خود که به شدت گرسنه هستند جدا می شوند تا به مزرعه ای در نزدیکی رفته و تجهیزات تهیه کنند. نیروهای آلمانی پیش از آنها به مزرعه می رسند به همین دلیل آنها باید به سفری خطرناک در قلب منطقه دشمن بروند و...