آخرین بارگذاری ها

0%

%

%

1K 3.8/10

سرقت یک دیسک فلاپی حاوی اطلاعات درباره یک گنج، باعث آغاز یک رقابت خطرناک بین تبهکاران و ماموران برای یافتن آن می‌شود.

0%

58%

46%

7K 5.2/10

داستان فیلم در مورد پدری است که یک ربات را برای کمک در کارهای خانه خریداری میکند، قافل از اینکه خطری بزرگ در کمین خانواده ی اوست...

59%

46%

80%

8K 7/10

مردی بنام «تیموتئو» که منتظر عمل جراحی دخترش است که در یک تصادف ضربه مغزی شده، با زنی بنام «ایتالیا» از محله های فقیر نشین شهر بزرگی که او در آن زندگی می کند، آشنا می شود...

70%

86%

78%

220K 7.3/10

عتيقه فروشي چيني جانور کوچک و عجيبي به نام «موگ واي» را به پسر بچه ي نوجواني (گاليگان) مي فروشد، با اين شرط که دور از نور شديد و آب نگه دارند و هرگز پس از نيمه شب به آن غذا ندهند. «موگ واي» آرام و دوست داشتني است، تا اين که به طور تصادفي کمي آب رويش ريخته مي شود و پنج جانور مشابه - ولي کمي شيطان - از آن به وجود مي آيند...

73%

98%

82%

218K 7.3/10

پسر بچه ي دوازده ساله اي به نام «جاش باسکين» (ماسکو)، در يک کارناوال از ماشين آرزو مي خواهد که بزرگ شود. پس از شبي توفاني، «جاش» بيدار مي شود و خود را يک مرد سي و پنج ساله (هنکس) مي يابد...

60%

89%

82%

221K 7.3/10

«دانيل» (ماکيو) همراه با مادرش از نيو جرزي به کاليفرنياي جنوبي مهاجرت مي کند تا از خشونت و نا امني در امان باشد. اما در محل جديد، همکلاسي هايش به سر دستگي «جاني» (زابکا)، برايش مزاحت ايجاد مي کنند. «دانيل» نيز براي دفاع از خود نزد «مياگي» (نوريوکي) کاراته ياد مي گيرد...

38%

29%

65%

226K 6.6/10

خلافکاری تحت تعقیب بنام «ریدیک»، پا به سیاره ای به نام هلیون پرایم می گذارد و در آنجا با امپراطوری بنام «نکرومونجر» ها روبرو می شود که قصد دارند تمام انسان های جهان را یا مطیع خود کرده و یا از بین ببرند.

74%

82%

76%

227K 7.3/10

هیدز با نیروی شیطانیش، هركول پسر زئوس و هرا، خدایان یونانی را به انسان فانی تبدیل می كند و به زمین می فرستد و تا زمانی كه هركول قهرمان واقعی نشود، نمی تواند نزد خدایان باز گردد. او پس از آموزش نزد فیلو موفق می شود تا شهر را از وجود هیولایی غول آسا نجات دهد و سپس عاشق مگ می شود و ...

0%

%

%

48 5.6/10

دو خواهر به نام‌های هرا و آتنا برای یافتن گنج بلک‌برد، دزد دریایی مشهور، سفری را آغاز می‌کنند. در این سفر، آن‌ها با چالش‌های زیادی از جمله رقابت با دشمنان خطرناک و کشف اشیاء جادویی روبرو می‌شوند.

65%

72%

90%

228K 7/10

فرانسیس دختر نوجوان هفده ساله‌ای است که در تابستان 1963 برای گردش و مسافرت به همراه خانواده اش به شمال نیویورک می‌روند. پدرش یک دکتر است و از فرانسیس انتظار دارد که به دانشگاه برود و با یک دکتر ازدواج کند. فرانسیس با یک مربی رقص به نام جانی اشنا می‌شود. رقاصه‌ای که با جان می‌رقصد حامله می‌شود و از کار باز می‌ماند. فرانسیس بدون اگاهی خانواده اش آمادگی خود را برای رقص اعلام می‌کند تا با اینکار به انها کمک کند. جانی می‌پذیرد. از آنروز جانی مربی رقص فرانسیس می‌شود و تمام وقت با او کار می‌کند. کم کم بین آنها عشقی به وجود می‌آید. فرانسیس می‌ترسد آنرا با پدرش در میان بگذارد. زیرا به طور قطع پدر حاضر نمی‌شود دخترش با یک مربی رقص ازدواج کند...