آخرین بارگذاری ها

%

29%

44%

5K 5.5/10

"مکس" مجری محبوب برنامه های ورزشی است و ازدواجش با "سم" جذاب از پیش تعیین شده است. او مطمئن نیست که می خواهد با "سم" ازدواج کند به همین دلیل از بهترین دوستش می خواهد تا او را امتحان کند...

%

%

%

222 5.7/10

رزا، الیو و پنج دخترشان رازی را در خانه ای عالی از یک چشم انداز دورافتاده قناری پنهان می کنند. و فران آمده است تا آن را کشف کند...

%

%

%

2K 5.5/10

دستیار کمیسر پلیس باید با شیاطین درونی خود مقابله کند و با دشمنان خارجی که سعی دارند او را از حل یک معما باز دارند، مقابله کند...

%

100%

%

104 8.9/10

پس از اخراج شدن، بث، مادر مجرد جوان، خود را در ماشینش می بیند و تلاش می کند بی خانمانی خود را از برادر جدا شده اش بن پنهان کند...

%

%

%

3K 6.8/10

رانی دختر بزرگ خانواده، که از چنگال شیطان نجات پیدا کرده بود، به همراه برادر کوچکترش تونی و عمویش بودی به شهر جاکارتا می رود تا زندگی جدیدی را شروع کند. اما آنها متوجه می شوند که شیطان هنوز دنبال آنهاست و قصد دارد رانی را به عنوان قربانی خود برای یک مراسم شوم استفاده کند...

%

%

%

2K 8.3/10

یکی از بزرگ‌ترین و شجاع‌ترین رویدادهای زندگی شاه ماراتای بزرگ چاتراپاتی شیواجی ماهاراج که در آن او افضلخان را با تاکتیک‌های درخشان و شجاعت خود شکست داد...

%

%

%

115 5.9/10

چکو و چوما از مهارت های جنایی خود برای کمک به مردم استفاده می کنند. به زودی آنها یاد می گیرند که دوستی و عشق فقط کلیشه ای نیستند...

%

%

%

875 6.2/10

هارلان دراکا که یک دمپیر، نیمه انسان و نیمه خون آشام است، اما او این را نمی داند. او که توسط کابوس های وحشتناکی رنج می برد، در بخارست جنگ زده سرگردان است و با پول درآوردن از رفع هیولاهای خیالی از روستاهای خرافاتی سرگرم است. اما وقتی توسط سربازانی که تحت حمله خون آشام های واقعی هستند، استخدام می شود، حقیقت را می فهمد. او باید با کمک دوستانش امیل کورجاک و تسلا دوبچک، یک استاد ترسناک را نابود کند..

%

%

%

795 6.7/10

"رولاند" که در طی یک سفر کاری از فرانسه به بارسلون آمده است برای چند روزی قصد ماندن دارد تا بتواند با همسرش که قرار است از شهری دیگر به آنجا بیاید نیز ملاقاتی داشته باشد. در هتل محل اقامتش در بارسلون، او جسد مردی را در اتاق کناری پیدا می کند که معلوم..

%

%

%

1K 7.7/10

دالوا ۱۲ ساله است و مثل یک زن لباس می‌پوشد و زندگی می‌کند. او تحت تاثیر پدرش است که او را به جای همسرش که از او جدا شده، می‌پندارد. یک روز، دالوا به زور از خانه برداشته می‌شود و به یک پناهگاه اضطراری برای قربانیان سوءاستفاده منتقل می‌شود. در آنجا، او با جیدن ، یک کارگزار اجتماعی، و سامیا یک نوجوان خشمگین، آشنا می‌شود. دالوا شروع به بازسازی زندگی‌اش مثل یک دختر مثل هم سن و سالهایش می‌کند...