سَنا از قربانی شدن فرار می کند و تارا را ملاقات می کند. آنها با هم در یک قبیله ساحلی زندگی می کنند که خدای خورشید را می پرستند و از خطرات موجودات دوران مزوزوئیک در امان می مانند ...
“الیوت ریچاردسون” متخصص فنی ناامید پس از آشنا شدن با شیطانی زیبا امکان برآورده شدن ۷ آرزویش را به دست می آورد.اما در عوض این آرزوها او باید روحش را به او بدهد…