مردی پس از سفری به خانه خود باز می گردد. در میانه راه او عاشق زنی جوان می شود. تنها مشکل اینجاست که خانواده زن قسم خورده اند همه اعضای خانواده مرد را به قتل برسانند...
یک مرد بدشانس چندین بار برای خودکشی اقدام میکند اما موفق نمی شود. پس از آن او متوجه اعتماد به نفس مضاعفی درون خود میشود به طوری که کلاً بیخیال خودکشی می شود...
"باستر" هنگام بازی گلف مورد ضرب و شتم قرار می گیرد. یک متهم فراری لباسهایش را با او عوض می کند و موجب می شود "باستر" به زندان برود، جایی او متوجه میشود قرار است بزودی اعدام شود...