در ابتدای قرن بیستم یک زن آمریکایی توسط بربرها در مراکش ربوده می شود. تلاش ها برای رهایی او از دیپلماتیک به یورش نظامی منتهی می شود...
کاراگاه پوآرو در مورد قتل سرمایه داری تحقیق میکند که در قطار و به وسیله خنجری به قتل رسیده است، در حالیکه آن قطار به علت طوفان در کوههای صربستان متوقف شده است...
در آینده‌ی دور که دنیا به دو قسمت تقسیم شده، یک شورشی که فقط برای کشتن آموزش دیده راهی برای وارد شدن به گروهی از انسانهای با قدرتهای عجیب پیدا می کند و...
«جيمز باند» (کانري) با پي گيري ماجراي قاچاق الماس در مي يابد که دشمن ديرين، «بلوفلد» (گري) مي خواهد با الماس، ليزر غول آسايي بسازد و پس از فرستادن آن به فضا، شهر واشينگتن را نشانه بگيرد...
یک جنایتکار که تازه از زندان بیرون آمده است قصد دارد یک ساختمان آپارتمانی شیک در نیویورک را غارت کند...
سازمان بين المللي جنايي، اسپکتر، به دنبال راه انداختن جنگ جهاني سوم است. اما «جيمز باند» (کانري) وارد عمل مي شود و خيلي زود مرکز فرماندهي دشمن در اطراف آتشفشان خاموشي را شناسايي مي کند...
بمب افکن نيروهاي ناتو، حامل سلاح هاي هسته اي، ربوده مي شود. «جيمز باند» (کانري) پس از ماجراهايي در مي يابد که «اميليو لارگو» (چلي) مرد شماره ي 2 سازمان «اسپکتر»، مغز متفکر اين جريان است. «باند» آرام آرام با «لارگو» و محبوبه اش، «دومينو» (اوژه) رابطه برقرار مي کند...
در یک زندان نظامی آفریقایی در دوران جنگ جهانی دوم، پنج اسیر تلاش می کنند در مواجه با مجازتهایی وحشتناک و نگهبانانی بی رحم زنده بمانند و...
ميليونري خبيث معروف به «گلدفينگر» (فروبه)، به همراه گروهي از تبهکاران بين المللي از جمله «پوسي گالور» (بلکمن)، با طرح نقشه اي هوشمندانه قصد سرقت خزانه ي طلاي «فورت ناکس» را دارد. اما «جيمز باند» (کانري) موفق مي شود نقشه هاي او را عقيم بگذارد...
دختري به نام «مارني» (هدرن) که بيماري دزدي دارد در شرکت هاي مختلف استخدام مي شود و دست به سرقت مي زند مدير يکي از اين شرکت ها (کانري) با «مارني» ازدواج مي کند و با آگاهي از بيماري همسرش سعي مي کند تا درباره ي گذشته اش اطلاعاتي به دست آورد...
