کلانتر سابق "استیو جاد" توسط یک بانک استخدام می شود تا یک محموله طلا را از میان منطقه ای خطرناک منتقل کند. او همکار قدیمی خود "گیل وستروم" و محافظ جوانش "هک" را برای کمک استخدام می کند، اما "استیو" از نقشه آنها خبر ندارد...
مردی یک زن که توسط قبیله کومانچی ربوده شده را نجات داده و تلاش می کند او را زنده به خانه برساند...
بیلی جان قاتلی تحت تعقیب توسط جایزه بگیری به نام بن بریگاد دستگیر شده و به شهر سانتا کروز برای اعدام برده می شود.در میانه راه او زنی را از حمله سرخپوستها نجات داده و از دو راهزن برای ادامه سفرش در خواست همراهی و کمک می کند.از طرفی بیلی برادر فرانک در تعقیب آنهاست...
مدیر سابق و مستقل یک مزرعه به همراه دورتا دختر و وارث مردی ثروتمند توسط سه راهزن ربوده می شود و...
کلانتری سابق خودش را در مرگ همسرش که در جریان سرقتی کشته شده مقصر می داند.او با خود عهد میکند هفت مردی را که مسئول این اتفاق میباشند پیدا کرده و به قتل برساند...
"کول آرمین" که توسط عموی فاسد خود استخدام می شود تا بر امپراتوری حمل و نقلش حکمرانی کند، به رقیب او روی می آورد و...
دو معدنچی به نامهای "روی گلنیستر" و "دکستری" که توسط مالک یک سالن حمایت مالی می شوند،برای محافظت از طلاهای خود در مقابل "الکساندر مک نامارا" کمیسری فاسد مبارزه می کنند...
زنی که به مدت 7 سال است گم شده و همه فکر می کنند مرده است، درست در روزی که شوهرش در حال ازدواج دوم است به خانه باز می گردد و...
پس از اینکه مامور راه آهن خانواده جسی را مجبور به تخلیه اجباری از مزرعه شان می کند، جسی و فرانک تصمیم به انتقام می گیرند...
