الیزابت که از شوهرش جدا شده، خود را تنها می یابد و مسئول مراقبت روزانه از دو فرزندش است. او در یک برنامه رادیویی شبانه مشغول به کار می شود و در آنجا با طالولاه ، جوانی که تصمیم می گیرد زیر پر و بال خود بگیرد، آشنا می شود ...
جوزف، یک کارآفرین شکست خورده، با اطلاع از قانونی شدن حشیش، تصمیم می گیرد با کمک خانواده و دوستانش، قصابی کوشر پدرش را تغییر دهد و اولین کافی شاپ ماری جوانا را در فرانسه باز کند.
فیلمسازی به نام لئو در جنوب فرانسه به دنبال گرگ میگردد. در مدت سفر تفریحی اش با دختر چوپانی به نام ماریا آشنا می شود. نه ماه بعد، فرزندشان به دنیا می آید و ماریا، لئو و فرزندش را ترک می کند، حال لئو باید به تنهایی بچه را بزرگ کند...