این داستان سفر دشوار اینچی و اویگار است که به دلایل مختلف عشق را به خود منع می کنند. وقتی انسان ها از بزرگترین نیاز خود فرار می کنند، خونسرد، بی رحم و حتی از خود دور می شوند.
ایلول به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته ، و در دوران دبیرستان پدرش اورا در خانه ی مادر بزرگش تو مارماریس ترک کرده است ، رفتن او پیش مادر بزرگش ، برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو بسازد ، او به وسیله ی آشنایی با اقا معلم (علی ) زندگی اش را از نو میسازد ….
باریش و فوسون در یک دانشگاه باهم درس میخوانند و این مورد شروع داستان عشق بزرگ آنهاست. باریش که دانشجوی معماری است و به عنوان تفریح ، موسیقی کار میکنه , تا وقتی که با فوسون اشنا می شود و ...