داستان درباره گروهی از دوستان است که در یک شام دوستانه، ناخواسته اسرار پنهانی یکدیگر را فاش میکنند و این رویداد، روابط آنها را دستخوش تغییرات بزرگی میکند.
چهار دوست از روستایی در پنجاب رویای مشترکی دارند: رفتن به انگلستان. مشکل آنها این است که نه ویزا دارند و نه بلیط. یک سرباز قول می دهد که آنها را به سرزمین رویاهایشان ببرد.
یک زن فرصتی پیدا می کند تا با اتصال از طریق دستگاه تلویزیون در طوفانی مشابه که در زمان حال رخ می دهد، جان یک پسر 12 ساله را که شاهد مرگش در طی یک طوفان رعد و برق بود که 25 سال پیش رخ داده بود را نجات دهد...
ساوی ، وقتی دوستش پول نقد یک اوباش را از دست میدهد،او با ساعت مسابقه میدهد تا آن روز را نجات دهد فقط اگر بتواند از یک چرخه عجیب بنبست بیرون بیاید...
یک دختر اهل یک شهر کوچک برای تبدیل شدن به یک ورزشکار در سطح ملی بر همه موانع اجتماعی غلبه میکند، اما وقتی از او خواسته میشود تست جنسیت انجام دهد همه چیز عوض می شود ...