بریژیت باردو، بازیگر و مدل فرانسوی، در اوایل دهه 1950 با بازی در فیلم «و خدا… زن را آفرید» به شهرت رسید. او به دلیل ظاهر و رفتارش مورد انتقاد قرار گرفت، اما به سرعت به یک نماد جذابیت فرانسوی و آزادی تبدیل شد. او به فعالیت های خود ادامه داد و به یک سوپراستار محبوب تبدیل شد.
یک روزنامه نگار آمریکایی که طی 13 ماه اقامت در فرانسه در سالهای 1940-1941، موفق شد برای بیش از 2000 پناهجو که در خطر از دست دادن جان خود بودند، عبور امن از فرانسه و ورود به ایالات متحده را فراهم کند.
یک دیپلمات فرانسوی باید از توطئه FSB در سیبری فرار کند...
یک زن بیست و پنج ساله فرانسوی برای اولین بار به کره باز می گردد، کشوری که قبل از فرزندخواندگی توسط یک زوج فرانسوی در آن متولد شده بود. او تصمیم می گیرد والدین بیولوژیکی خود را پیدا کند، اما سفر او یک چرخش شگفت انگیز دارد...
داستانی درباره یک زن جوان بدون مدرک که در حومه پاریس زندگی می کند...
داستان ظهور و سقوط مرد جوانی در پاریس که آرزوی نویسنده شدن داشت و روزنامه نگار شد...
فیلم در آینده ای نزدیک جریان دارد که نظم و قانون دنیا تغییر کرده است. فرانسه با 10 میلیون شهروند بیکار تبدیل به کشوری فقیر شده است. این مردم به دو دسته تقسیم شده اند کسانی که دست به شورش میزنند و کسانی که تسلیم شده و کناره گیری کرده اند...
داستان در مورد موزه لوور است. در فیلم می بینیم که هنر چگونه با واقعیت تلخ جنگ روبرو می شود. هنری که بی دفاع است اما در عین حال به خاطر جاودانگی اش از هر ارتش دیگری در جهان قدرتمندتر است. در بطن فیلم ژاک ژژارد، مدیر فرانسوی موزه لوور و افسر آلمانی هنر دوست به نام فرانتس وولف مترنیخ تلاش می کنند از گنجینه ها و دارایی های موزه لوور حفاظت کنند.
ادیتور سی و هشت ساله بلندپرواز مجله ریبل الیس در حال بازگشت از برزیل به پاریس است که فلش مموری خود را در هواپیما گم می کند، هرچند یک دانشجوی معماری ،بالتازا ایپفل، آن را پیدا می کند و با الیس یک قرار ملاقات برای تحویل فلش می گذارد...
فیلم در مورد خبر نگاری(با بازی ژولیت بینوش) است که در حال نوشتن مقاله ای در مورد دختران دانشجویی است که بدلیل مشکلات مال به تن فروشی روی می آورند
