یک رستوران‌دار که قبلاً فروشنده بوده و با برنده شدن در بازی پوکر صاحب ثروت شده است با یک پناهنده سوری که بتازگی به فنلاند آمده، دوست می شود و به او پیشنهاد کار و سرپناه می دهد...
یک پسر آفریقایی با کشتی باری به بندر شهر لی هاور می آید، یک پیرمرد کفاش دلش برای کودک می سوزد و او را با خود به خانه اش می برد.
مردي با قطار وارد هلسينکي مي شود. اراذل و اوباش در آن جا به شدت کتکش مي زنند و هر چه دارد مي دزدند. او را به بيمارستان مي برند و در آن جا او را مرده اعلام مي کنند. کمي بعد مرد به خود مي آيد و به راه مي افتد، اما تمامي خاطرات گذشته از ذهن او پاک شده اند ...
زن یک کشاوز اغوا میشود تا از دست همسر بی عاطفه اش بوسیله یه شهرستانی حقه باز فرار کند...
فیلم درباره زندگی زن و شوهری در رکود اقتصادی را نشان میدهد...
«هانري بولانژه» (لئو) پس از پانزده سال کار در يک شرکت، بي کار مي شود و تصميم مي گيرد خودکشي کند. او پس از بارها سعي و تلاش ناموفق، در نهايت در ازاي هزار پوند، قاتلي (کولي) را براي کشتن خود استخدام کند. در اين بين، با زن گل فروشي (کلارک) آشنا مي شود و فکر مي کند که زندگي اش تغيير کرده است. پس سعي مي کند قرارداد قتل را بر هم زند، ولي اين کوشش بي فايده است...
"آیریس" در یک کارخانه کار می کند و به همراه پدر و مادرش زندگی می کند. روابط اجتماعی او فاجعه بار است، اما وقتی پس از رابطه ای یک شبه با یک مرد باردار می شود تصمیم به انتقام می گیرد...
"گاوچرانهای لنینگراد"، یک گروه خیالی به همراه مدیر برنامه های خود به آمریکا سفر می کنند تا به شهرت و ثروت دست پیدا کنند. در طول سفر آنها از مکزیک عبور کرده و توسط اهالی دهکده که می خواهند به گروه بپبوندد تعقیب می شوند و...
