پروفسور ویلکزور ، که همسر و دختر مورد علاقه اش از او جدا شده اند، در جریان دعوا در یک میخانه حومه شهر به شدت از ناحیه سر مجروح می شود، حافظه خود را از دست می دهد و ...
یک دانشجوی اخترفیزیک که در حال کار برای دکتری خود است. تحقیقات بیارزش را به دلیل سرقت خودرو از دست میدهد. او با یک زن در یک مغازه گروفروشی محلی معامله میکند...
هنگامی که یک وبلاگ نویس در آخرین ماجراجویی خود دچار آسیب شدیدی می شود، خوش بینی و دیدگاه مثبت او نسبت به زندگی به مرزها می رسد و او برای زنده ماندن می جنگد...
در ایالت آریزونا رطیل های قاتل به یک مزرعه حمله میکند و تمام موجودات زنده سر راهشان را میکشند ، اهالی باید هر کاری در توان دارند برای زنده ماندن و مقابله با آنها انجام دهند..